English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8509 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grey propaganda U تبلیغات خاکستری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blacked U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
grizzlies U خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzly U خاکستری یا مایل به خاکستری
propaganda U تبلیغات
incantations U تبلیغات
incantation U تبلیغات
publicists U تبلیغات چی
publicist U تبلیغات چی
advertisement U تبلیغات
advertisements U تبلیغات
showman U تبلیغات چی
publicity U تبلیغات
propagandists U تبلیغات چی
propagandist U تبلیغات چی
showmen U تبلیغات چی
publicized U تبلیغات کردن
publicizes U تبلیغات کردن
publicizing U تبلیغات کردن
advertising blitz U تبلیغات شدید
puffery U تبلیغات پر سر وصدا
white propaganda U تبلیغات سفید
political propaganda U تبلیغات سیاسی
black propaganda U تبلیغات خطرناک
black propaganda U تبلیغات سیاه
propagandize U تبلیغات کردن
publicize U تبلیغات کردن
publicising U تبلیغات کردن
publicises U تبلیغات کردن
grey propaganda U تبلیغات منفی
heavy advertising U تبلیغات وسیع
election propaganda U تبلیغات انتخاباتی
hard advertising U تبلیغات تهاجمی
fanfare [of publicity] U هیاهوی تبلیغات
competitive advertising U تبلیغات رقابتی
publicised U تبلیغات کردن
target audience U جماعت هدف تبلیغات
burst advertising U شروع تبلیغات شدید
aids to trade U حمل و نقل و تبلیغات
space broker U کارگزار امور تبلیغات
razzmatazz U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hoopla U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
carnival [American E] U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
funfair U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
shivaree U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
razzamatazz U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hustle and bustle U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
proselytism U تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
media hype U تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media circus U تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
This sort of propaganda is for home consumption U این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
consumer advertising U تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
cinderous U خاکستری
ashen U خاکستری
ashy U خاکستری
cindery U خاکستری
cinerary U خاکستری
cinerarium U خاکستری
ash coloured U خاکستری
grizzle U خاکستری
gray U خاکستری
grizzles U خاکستری
pewter U خاکستری
grizzling U خاکستری
salt-and-pepper U خاکستری
grayer U خاکستری
grayest U خاکستری
drabbest U خاکستری
drabber U خاکستری
drab U خاکستری
greyest U خاکستری
greyer U خاکستری
grey U خاکستری
grizzled U خاکستری
grayness U رنگ خاکستری
grayness U خاکستری بودن
grayly U بطور خاکستری
grey cast iron U چدن خاکستری
grey tin U قلع خاکستری
greyly U بارنگ خاکستری
grizzly bear U خرس خاکستری
median gray U خاکستری متوسط
mottled pig iron U چدن خاکستری
He (his hair) turned grey. U مویش خاکستری شد
grayish U متمایل به خاکستری
gray scale U اندازه خاکستری
gray ramus U شاخه خاکستری
earth light U روشنایی خاکستری
earth shine U روشنایی خاکستری
greyness U رنگ خاکستری
cinereous U خاکستری رنگ
gray bearded U رنگ خاکستری
gray cast iron U چدن خاکستری
livid U خاکستری رنگ
ash gray U خاکستری رنگ
greyness U خاکستری بودن
gray matter U ماده خاکستری
gray or mercurial unguent U روغن خاکستری
greyish U مایل به خاکستری
grey unguent U روغن خاکستری
neapolitan ointment U روغن خاکستری
mercurial unguent U روغن خاکستری
gray-white U رنگ سفید-خاکستری
krimmer U پوست گوسفند خاکستری
hoary U سفید مایل به خاکستری
grizzles U نالیدن خاکستری کردن
grizzling U خرس خاکستری امریکا
grizzling U نالیدن خاکستری کردن
grizzle U خرس خاکستری امریکا
dark grey U رنگ خاکستری تیره
isabel U زرد مایل به خاکستری
grizzles U خرس خاکستری امریکا
image contrast U درجه خاکستری تصویر
grege U اردهای مایل به خاکستری
grey iron foundry U ریخته گری خاکستری
grey iron scrap U قراضه اهن خاکستری
ashen U دارای رنگ خاکستری
griseous U خاکستری مایل به ابی
isabella U زرد مایل به خاکستری
high test grey iron U چدن خاکستری پرارزش
grizzle U نالیدن خاکستری کردن
electrographic architecture U [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Euro- U کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
taupe U رنگ خاکستری مایل به قهوهای
thalamic U ماده خاکستری مغز میانی
slate <adj.> <noun> U رنگی میان آبی و خاکستری
podzolization U تشکیل خاک خاکستری یا سفید
iron grey U رنگ خاکستری وسیاه اهن
euro U کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
iron-grey U رنگ خاکستری وسیاه اهن
teal blue U رنگ ابی مایل به خاکستری
hoar U سفید مایل به خاکستری موسفید
iron gray U رنگ خاکستری وسیاه اهن
lyart U دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
lyard U دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
slate blue U رنگ ابی مایل به خاکستری
sallow U رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
gray matter U ماده خاکستری بافت عصبی مغز
thalamus U تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
monochrome U در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
olive gray U رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
grizzled U خاکستری رنگ دارای موهای سفید
grisaille U نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
beryllium U فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
gulls U مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gull U مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
towhead U کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
beige U رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
grivet U نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
grey scale U سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
karakul U کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
grey matter U بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
anti- U روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
aliasing U روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
cirro status U ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
composite video U واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
blae U ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
Rudbar U شهر رودبار [این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com